قدس آنلاین: بهمن فرمانآرا در گفت وگویی با ایلنا درباه مسائل مختلف سینمای ایران صحبت کرده است. بخشهایی از گفتوگوی او را برگزیدهایم که میخوانید:
* ما در حال زندگی هستیم، اما کور و کر نیستیم که هیچ چیز را نبینیم. به هر جهت منتقدان، اگر فکر میکنند من سیاهتر یا سفیدتر شدهام، بگویند. ولی لازم است بگویم موقعی که «دلم میخواد» را که فیلم شادتری بود ساختم، این سیستم مهندسی شده پخش تولیدات سینمایی بلایی سرش آورد، که حتی نتوانست پول خودش را دربیاورد. در حالی که ما فکر میکردیم فیلم به راحتی در شرایط موجود ۱۰، ۱۲ میلیارد میفروشد. وقتی سانس فیلم را میدزدند و زمانهایی را به آن میدهند که جالب نیست، چه میشود کرد؟ در اکران، به جای ۱۲ سانس در روز که میتوانست فیلم در دو سینما داشته باشد، آخر سر ۲۳ سانس را به فیلمی دادند که مال خودشان بود و یک سانس را به من دادند که آن هم ساعت ۱۱ صبح بود. در آن ساعت هم شما باید خیلی بیکار باشید که به سینما بروید!
* گهگاهی که رویشان میشد به من پیشنهاد اکران فیلم در گروه هنر و تجربه را میدادند؛ کافیست شما سالن هنر و تجربه سینما فرهنگ را ببینید، تنها ۶۰ صندلی دارد. با این وضعیت چقدر باید بلیت بفروشید تا با این ۶۰ صندلی حداقل بتوانید ۱ میلیارد و نیم هزینه فیلم را پس بگیرید؟ همه این موارد که گفتم معضلاتی برای سینماست که آن را شاهدیم. هر جایی را نگاه میکنید، تماماً پر شده از فیلمهایی شبیه فیلم فارسیهای قبل از انقلاب. آن زمان فردین و فروزان با هم میرقصیدند و امروز رضا عطاران و جواد عزتی.
امروز با حدود ۸۰ سال سن، به هیچ وجه نمیگویم که سیستم قبل از انقلاب بهتر از این سیستم بود. چراکه آنجا هم ما مشکلات سانسور و مسائل دیگری را داشتیم. ولی اگر در آن سیستم به سینما میرسیدید، دیگر کسی از شما سانس نمیدزدید. اینجا این مسئله هم اتفاق میافتد و زمانی هم که به پخشکننده اعتراض میکنیم، میگویند سینماها دست ما نیست. در حالی که همه سینماها دست خودشان است.
*هرچیزی که الان میگویم از دل رنجیدهای است که بازهم به زور مایوس نمیشود. همین حالا هم، صبح که بیدار میشوم، سناریوی دیگری مینویسم. نکته جالب اینکه سناریو قبلی که نوشتم، پروانه ساخت خود را گرفته ولی هنوز خبر آن را اعلام نکردهاند. این در حالی است که خبر هر سناریویی که پروانه ساخت میگیرد، فورا توسط روزنامههای کثیرالانتشار اعلام میشود.وقتی از آنها میپرسم چرا ۹ ماه است خبر دریافت پروانه ساخت فیلم من را اعلام نمیکنید؟ میگویند ما نمیخواهیم گروههایی مزاحم شما شوند.
*اصلاً نیازی به اینکه کسی به من جایزه بدهد ندارم و حتی جایزههایی را که دادهاند پس از اینکه در خانه سینما را بستند، پس دادم. بنابراین نه دنبال جایزه، که دنبال این هستم که با تجربیاتی که داشتم و پیدا کردم بتوانم با مخاطبان مملکت خودم دیالوگ داشته باشم. جواب آن را هم پس میدهم. انتظار این را هم ندارم که همه فیلم را دوست داشته باشند و از من تعریف و تمجید کنند ولی دلم میخواهد من هم همان فرصت را داشته باشم برای اینکه فیلمام در اکران، روی پرده سینما برود. به هر جهت چند سال از تاریخ ساخت این فیلم گذشت و تازه به اکران آنلاین رسیده است.
* مردم همیشه از ما ۵۰ قدم جلوتر هستند. در همه حرکتهای اجتماعی اول مردم عادی هستند که بیرون میآیند. یادم میآید یک آقایی را دیدم که میگفت تمام زیر و بم شدن مملکت به خاطر شعرهای شاملو بوده است. به آن آقا گفتم، در مملکتی که یک کتاب با ۵۰۰ جلد چاپ میشود، اگر هرکدام از جلدها را هم ۶ نفر خوانده باشند، نتیجهای بیش از سه هزار خواننده ندارد. پس چرا این حرکت را برعهده روشنفکر یا شاعر و نویسنده مملکت میگذارید؟ ما در تصویر کردن آن چیزی که یکی به شعر، نقاشی یا فیلم و تئاتر میکند، سهیم هستیم اما حرکتها همیشه حرکتهای سیاسی است.
وقتی آقای طبری در صداوسیما میگوید «رفیق من ۸۰۰ میلیارد هم به حساب من میریخت، لواسان را هم به نام من میکرد»، برای مردمی که یک میلیون و نیمشان هم به وسط ماه نمیرسد، چه اتفاقی رخ میدهد؟ وقتی یکی از ۸۰۰ میلیاردی صحبت میکند که صفرهای آن را هم نمیتوان شمرد، مخاطبی که آن را میشنود آن شب چطور میخوابد؟ این مسئلهای است که ما به واقع با آن مواجهیم.
مردم همیشه حق دارند. مثل وقتی که آدم تب کرده و حرارت اضافه را با دستش حس میکند، مردم همیشه زودتر از ما این تب را میفهمند، برای اینکه با زندگی واقعی روبهرو هستند.
*هیچ انقلاب یا حرکت اجتماعی، با یک کتاب، نقاشی، فیلم و نمایشنامه شروع نشده و زیربنا همیشه اقتصادی است. در مملکت ما زمانی که قرار است چاپ اول یک کتاب منتشر شود، اگر خیلی امیدوار باشند ۲۵۰۰ نسخه از آن چاپ میکنند. جمعیت کشور از ۳۷ میلیون به بیش از هشتاد میلیون رسید اما خرید کتاب جزو نیازمندیهای مردم عادی مملکت نیست. برای اینکه کتابی هم که قبلا ۲ تومان میخریدید، اکنون ۲۵۰ تومان شده است. بنابراین هدفمند بودن فیلم آخر من در جهت این بوده که به مردم بگویم این آینهای است که به نظر من میآید. به درون این آینه نگاه کنید، این ما هستیم؛ حکایت دریا، حکایت همه ماست. هم وسعت دارد و هم چیزهای دیگر ولی من در حال نشان دادن دریای آرام آن هستم، وای بر احوال ما اگر قرار باشد این دریا طوفانی شود. چون در اینصورت همه را با خودش میبرد.ما مملکت با فرهنگی هستیم و فرهنگ عظیمی را پشت خود داریم. شعرای بزرگی داریم و اصلا با همسایههای این طرف و آن طرف خود قابل قیاس نیستیم و به دولتی نیاز داریم که ارزش فرهنگ را بداند.
انتهای پیام/
نظر شما